سید احمدسید احمد، تا این لحظه: 17 سال و 4 ماه و 19 روز سن داره

دو تا مغز بادوم

...

1391/2/31 17:59
350 بازدید
اشتراک گذاری

هميشه شعرهاي مرحوم قيصر امين پور را دوست داشتم

اما نميدونم اين شعرش اين روزا چقدر به دلم ميشينه و با خودم زمزمه اش ميكنم

حرف‌های ما هنوز ناتمام ....

تا نگاه می‌کنی :
وقت رفتن است


باز هم همان حکایت همیشگی!

پیش از آن‌که با خبر شوی
لحظه‌ی عزیمت تو ناگزیر می‌ شود

آی .....
ای دریغ و حسرت همیشگی



ناگهان
چقدر زود
دیر می‌شود!


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (7)

مامان نفس طلایی
31 اردیبهشت 91 18:35
وای عزیزم اصلا باورم نمیشه چقدر جالبه واقعا این دنیای مجازی ادم چه دوستای عزیزی رو توش پیدا می کنه .... با اینکه یه بار بیشتر افتخار دیدنتون و نداشتم اما همیشه اون شب به عنوان یه خاطره ی خوب تو ذهنم موند... خیلی خوشحال شدم که دوستیم با شما این طوری ادامه پیدا کرد ... خاله جون احمد گل
مامان نفس طلایی
31 اردیبهشت 91 18:36
عالی این شعر
مامان ريحان جيگر
31 اردیبهشت 91 19:54
اي كاش قدر فرصت ها رو مي دونستيم
نرگسی
2 خرداد 91 10:09
مامان نفس طلایی
2 خرداد 91 22:12
مامان ريحان جيگر
4 خرداد 91 11:36
منم از شعرهاي مرحوم امين پور خوشم مياد. به قول سيد مهدي شجاعي خدايش بيامرزاد.
مامانم
6 خرداد 91 12:48