سید احمدسید احمد، تا این لحظه: 17 سال و 5 ماه و 15 روز سن داره

دو تا مغز بادوم

كهنه سرباز

1391/3/3 14:44
349 بازدید
اشتراک گذاری

بهشون كهنه سرباز ميگن...سربازهايي كه توي جنگ شركت كردند حتي اگر چند روز باشه،حتي اگر براي دفاع نرفته باشن و سربازان مهاجمي باشن كه به كشورهاي ضعيف حمله كردن (مثل ويتنام) همه جا احترام دارند و تحويلشون ميگيرن چون آنوقتي كه خيليها راحت تو خونه هاشون بودن اينها توي دل دشمن ميجنگيدند

هر سال براشون مراسمي برگزار ميشه و با كلي احترام ازشون تجليل ميشه آخه آنها قهرمانهاي يك كشورند

اين كهنه سربازها شايد خيلي كاري هم نكرده باشن و فقط به خاطر پول رفته باشن يا مجبور به رفتن بودن

آنهايي هم كه برنگشتن قهرمان ملي اند...

و چه باشكوه ازشون تقدير ميشه آخه ...

اينها همه اش مربوط به ما نبود (آخه ما عادت نداريم از قهرمان هاي واقعي مان تجليل كنيم)

...

بهشون بسيجي ميگفتند مجبور به رفتن نبودن خودشان با عشق ميرفتند

براي دفاع ميرفتند تا دشمن بيشتر از اين خاك كشورش را نگيره ،متجاوز نبودند

بعضي هاشون خيلي كم سن و سال بودند و بعضي هاشون تازه لذت پدر شدن را چشيده بودند...

وقتي خيلي از پدرها شبها كنار زن و بچه شان بودند خانواده آنها شبها از ترس ،تنهايي ،دوري و اضطراب برنگشتن پناهشان تا صبح بيدار بودند

وقتي آنها به مسافرت ميرفتند اينها فقط نگاه ميكردند و ...

وقتي آنها جايزه نمره بيستشان را از پدرشان ميگرفتند اينها...

وقتي آنها دست مهربان پدر را بر سرشان حس ميكردند اينها...

وقتي جنازه پدر برگشت آنها تسليت گفتند ،و نگفتند و پي زندگيشان رفتند و اينها...

آنها باز با پدر به مسافرت رفتند و اينها...

آنها باز با پدر خنديدند و اينها بدون پدر بغضشان را فرو دادند...

آنها هر روز مطمئن به داشتن پناهي برزگ به نام پدر بودن و اينها...

آنها سر سفره عقدشان با اجازه پدر بله گفتند و اينها موقع بله گفتن فقط گريه كردن...

...

انصاف بدهيد يك روز پدر داشتن به چند تا سهميه دانشگاه و چند تا دكترا مي ارزه

پي نوشت 1:من فرزند شهيد نيستم

پي نوشت 2:اين متن را در جواب متني كه ديروز توي يكي از وبلاگها خوانده بودم نوشتم

پي نوشت 3:بعضي وقتها فكر ميكنم اينهايي كه اين همه غبطه ميخورن به سهميه داشتن فرزند شهدا شايد واقعا پدرشون اينقدر ارزش داره...

پي نوشت 4:فرا رسيدن ماه رجب ماه عبادت و بندگي بر همه دوستان عزيز مبارك و از همه التماس دعا دارم

پي نوشت 5:هميشه يك حس خيلي قشنگ دارم به صدايي كه ميگفت:شنوندگان عزيز توجه فرماييد،شنوندگان عزيز توجه فرماييد...

خونين شهر،شهر خون آزاد شد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (7)

مامان نفس طلایی
3 خرداد 91 15:48
شمام تو این ماههای عزیز ما رو از دعای خیرت فراموش نکن که محتاج دعاییم
مامان ريحان جيگر
5 خرداد 91 12:31
سلام عزيزم از شما هم التماس دعا.حالا راستشو بگو خودت اينقدر اديب بودي ما نميدونستيم؟
♥●•٠·˙ღ✿عارفه♥●•٠·˙ღ✿
5 خرداد 91 16:17
البته سهمیه دانشگاه فرزندان شهید نباید باعث تنبلی و سوء استفاده شون بشه و اینجوری حق بقیه ضایع میشه ها


منم موافقم كه خود بچه هاي شهيد بايد تمام تلاششون را بكنند تا هميشه بهترين باشن حتي موافق ترم كه استادها به اينها سختر بگيرند براي همه درسها چون بالاخره آبروي شهيدن و بايد عالي باشن
اما فكر ميكنم حقه كه آنها امتيازاتي بيشتر از ما داشته باشن
بالاخره آنها سالها پدر بالاي سرشون نبوده و اين كمترين كاريه كه ميشه برايشون كرد
مامانم
6 خرداد 91 13:47
سلام ..خانواده شهدا خیلی انسانهای عزیز و قابل احترامی هستند و بر گردن همه ما حق دارند ولی به نظر من اگه توی رشته ای که واقعا استعدادشا دارند توی بهترین دانشگاهها تحصیل می کردند و دولت هم از لحاظ شغلی ازشون حمایت می کرد بهتر بود .. نه؟

سلام عزيزم...
خوب اين اشكال برميگرده به سيستم آموزشي ما كه هر كي هر رشته كه قبول شد ميره نه آن رشته اي كه علاقه واقعيشه
راستي دلمم خيلي خيلي براتون تنگ شده
تشريف بياريد اين طرفها
مامانم
7 خرداد 91 14:43
سلام ممنون نازنینم منم دلم برات تنگ شده خیلی
نه عزیزم منظورم این بود که وقتی به خاطر سهمیه رشته ای قبول شوند که استعدادش را نداشته باشند خیلی به ضرر خودشون و جامعه است مثلا کسی که توانایی و استعدادش در حد معلمی باشه ولی مهندسی یا پزشکی قبول بشه نمی تونه توی کارش موفق باشه ...


بله عزيزم منم حرف شما را قبول دارم اما اين نوشته اصلا بحثش اين نبود
حرف من با كساني بود كه به سهميه شهدا حسادت ميكنند
وگرنه هر امتيازاتي مشكلاتي هم به همراه داره
رادین کوچولو
21 خرداد 91 10:15
ممنون زیبا بود