در انتظارت...
دلم شکسته و جانم هنوز چشم به راهت
شبی سیاهم و در آرزوی طلعت ماهت
در انتظار تو چشمم سپید گشت و غمی نیست
اگر قبول تو افتد فدای چشم سیاهت
ز گرد راه برون آ که پیر ذست به دیوار
به اشک و آه یتیمان دویده بر سر راهت
در انتظار تو میمیرم و در این دم آخر
دلم خوش است که در خواب دیدم به خواب گاهت
کنون که میدمد از مغرب آفتاب نیابت
چه کوههای سلاطین که میشود پر کاهت
تویی که پشت و پناه جهادیان خدایی
سر جهاد تویی و خداست پشت و پناهت
شعر استاد شهریار
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی