اولین بوسه
امشب دراز کشیده بودم جلوی تلویزیون شما هم مشغول بازی و شیطونی بودی خیلی حواسم به کارهات نبود
نگاهم به تلویزیون بود یک دفعه احساس کردم به من نزدیک میشی نگاهت نکردم باز
اومدی کنارم خم شدی پیشانی ام را بوسیدی و خندیدی
احساسم نوشتنی نیست...
همین...
اولین هایت را دوست دارم
دلم برای روزهای اولین هایت حسابی تنگ میشود
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی