سید احمدسید احمد، تا این لحظه: 17 سال و 6 ماه و 9 روز سن داره

دو تا مغز بادوم

بهشت كجاست؟

1390/9/2 22:06
157 بازدید
اشتراک گذاری

احمد عزيزم سلام

يك سوال...به نظرت چرا ميگن بهشت زير پاي مادرانه

خوب راستش را بخواي منم همه علت هاش را نميدونم اما بعضي از علت هايي را كه ديدم ميتونم برات بگم

حالا از كجا شروع كنيم

آهان يك فكر بكر از مامانم شما شروع كنيم چطوره؟

پس بيا بريم به چند سال پيش كه شما تازه از بهشت آمده بودي توي دل مامانم(احمد ما به مامانش ميگه مامانم)

آن روزهاي اول مامانم حال زاري داشت و فشارش مي افتاد و ميرفت زير سرم

كم كم كه توي دلش بزرگتر ميشدي ويار شديدي گرفت و طفلك نميتونست درست و حسابي چيزي بخوره البته اين ويار و گلاب به روتون _به هم خوردن حالش_تا روزاي آخر ادامه داشت و حسابي اذيتش كرد

بعد از آن هم كه آقا تصميم گرفتند كه زود به دنيا بيان و حسابي مامانمش را انداخت توي سختي و دردسر

تازه بعد از به دنيا آمدن هم بيكار نشستي و براي استراحت صبحها را انتخاب ميكردي و شبها ترجيح ميدادي گريه و زاري كني و دل درد داشته باشي...

بعدش هم كه يك مدت،خيلي خيلي گلاب به روتون شكمت كار نميكرد و مامانم بيچاره به قول خودش با تمام سلولهاي بدنش منتظر بود كه ...

بعدش هم كه ويروسي گرفتي كه يك هفته تمام توي بيمارستان بستري بودي و به علت اينكه مامانم بايد بهت شير ميداد كسي ديگه نميتونست پيشت بمونه و باز هم طفلك مامانم...

البته اين بيمارستان رفتن 2 بار توي 2 سال اول زندگي ات تكرار شد

بعد هم كه بزرگتر شدي باز هم سختي هاي خود را داشتي اما به خاطر اين كه متن طولاني نشه فعلا بماند

البته خوب شما كه تقصيري نداشتي توي اينها،چون ني ني كوچولو بزرگ كردن خيلي سخته

البته يك نكته:اگر كمك ها و مهرباني هاي بابا جان نبود مامانم نميتونست با اين همه صبر و حوصله شما را بزرگ كنه

به نظر من به خاطر همين سختي هاست كه بهشت زير پاي مادران است

حالا از طرف من و خودت برو و از همه زحمت هاي مامانم تشكر كن

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

مامان ريحان جيگر
26 اردیبهشت 91 15:14
خوش به حال مامانم. كاش يكي هم بود ما رو تحويل مي گرفت