سید احمدسید احمد، تا این لحظه: 17 سال و 5 ماه و 30 روز سن داره

دو تا مغز بادوم

آن روز که به دنیا آمدم

1390/8/29 9:12
171 بازدید
اشتراک گذاری

آن روز كه به دنيا آمدم هوا مثل اين روزها بود سردو ابري

 خونمون از 2 طرف پنجره هاش روبه باغ باز ميشد و خيلي خونه خاطره انگيزي بود البته براي من نه چون آن روزها ني ني بودم براي خاله من

و خاله جونم يك حس خاصي داشت كه نمي تونست براي كسي شرح بده آخه خاله شده بود (هم خيلي خوشحال بود و هم عميقا غصه دار) خيلي دوست داشت مامان سارا كنارشون بود و اين روزها را ميديد

خاله جونم دوست داشت مامان سارا من را بغل كنه ببوسه و قربان صدقه من بره .اما خوب حتما صلاح اين بوده كه ماماني سارا را زود از پيش ما ببره

مامانم هم روزهاي اول مرتب گريه ميكرد و من نميدانستم چرا؟ اما خاله من خيلي خوب ميدونست و به جاي دلداري دادنش اونم مينشست و با مامانم گريه ميكرد ؛خوب مامانم هم دوست داشت اين روزها ماماني سارا كنارش باشه

خوب ديگه غم بسه ؛عوضش آن روزها دور مامانم شلوغ بود عمه مهربان مامانم و دختر عمه هاي مامانم كه مامان بزرگ و عمه هاي من ميشدند بابا بزرگ هاي خوبم  خاله جون مامانم و خاله جون خودم . بابا جان مهربان خودم هم مرتب آب ميوه ميگرفت و ميداد دست مامانم تا تقويت بشه و حالش زود زود خوب بشه

همه شان تمام تلاششان را ميكردند تا مامانم احساس تنهايي و غم نكنه 

خدايا حافظ همه مامان و بابا هاي مهربان باش و سايه شان را براي هميشه بر سر بچه هاشون حفظ كن

خاله جونم نميخواست اين پست اين قدر غم دار باشه اما خوب چه كار كنه هوا كه اين جوري ابري و سرد ميشه ياد آن روزها مي افته

خاله جونم ميگه عوضش ما اين روزها سيد احمد را داريم كه حسابي برامون شيرين زباني ميكنه و همه را مشغول خودش كرده

خاله جون احمدم؛ باز هم خاطرات تولد احمد را ميگم اما ديگه از خاطرات شيرين ميگم چون يك عالمه خاطرات شيرين داره كه براتون بگه

خداي مهربان وقتي يك نعمت را از آدمها ميگيره حتي اگر آن نعمت بزرگي مثل مامان سارا باشه اما همه درها را به روي بنده هاش نميبنده و هزار تا نعمت ديگه بهشون ميده مثل سيد احمد كه خداي مهربان بعد از فوت مامان سارا به ما داد

همسرم ديشب كه دلم گرفته بود ميگفت خدا مامان شما را ازتون نگرفته فقط يك مدت بين تان فاصله افتاده (راستي اگر اين جوري نگاه كنيم چقدر غصه هامون كم ميشه)آخه از دست دادن عزيزترين كس بار رواني خيلي زيادي داره اما دور شدن از عزيز ترين كس برات خيلي قابل تحمل تره .ممنون از اين جمله آرامش بخش  

در پناه خدا هميشه شاد باشيد

روي ماهت را ميبوسم خداااااااااااااا

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

مامانم
29 آبان 90 21:44
مامان سارا قربونش برم من عزیز دل همه ما بود کاش بود و خونه ما باز هم روشن می شد الانم که 10 سال از نبودنش می گذره من هیچ وقت باور نکردم که پیشمون نیست همیشه احساسش می کنم توی غمها توی شادیها همیشه کنارمونه...... اخه مامان سارا هیچ وقت مردنی نیست..


مامان عزيزمان دروجود ما جاري است كاش بتوانيم مثل او خوب باشيم
مامان ريحان جيگر
26 اردیبهشت 91 15:37
سلام عزيزم . خدا مادر عزيزتون رو رحمت كنه. خدا مي دونه چه قدر قلبم بعد ازخوندن اين پست پر از غم و درد شد. مي دوني كه خيلي دوستت دارم ( البته اگر هم نمي دوني بدون و خوب يه جورايي هم باهات همدرد.