سید احمدسید احمد، تا این لحظه: 17 سال و 5 ماه و 17 روز سن داره

دو تا مغز بادوم

شکر

نمیدونم چرا هر وقت میشینیم به فکر کردن همش بدیهای زندگی میاد تو ذهنمون نمیدونم چرا فکر نمیکنیم به خوبی هایی که دور و بر ماست به سلامتی به آدم های مهربانی که همیشه کنارمون هستند و همیشه دوستمون دارن فکر نمیکنیم به داشته هامون به پدر و مادرامون گلمون به همسرای عزیزمون به کسایی که شاید ته دلت ازشون دلخور باشی اما اگر برات مشکلی پیش بیاد حتما پشتتن به خدای مهربانی که همیشه همیشه همراهته و هیچ وقت تنهات نمیذاره به امنیت و آرامشمون به داشته های معنویمون به ته دلمون که محبت خدا توشه و ائمه به مشهدی که داریم و به آرامش کنار امام رضا به... دیگه بقیه اش را باید هر کی برای خودش فکر کنه بهت...
17 مهر 1391

در انتظارت...

دلم شکسته و جانم هنوز چشم به راهت شبی سیاهم و در آرزوی طلعت ماهت   در انتظار تو چشمم سپید گشت و غمی نیست اگر قبول تو افتد فدای چشم سیاهت   ز گرد راه برون آ که پیر ذست به دیوار به اشک و آه یتیمان دویده بر سر راهت   در انتظار تو میمیرم و در این دم آخر دلم خوش است که در خواب دیدم به خواب گاهت   کنون که میدمد از مغرب آفتاب نیابت چه کوههای سلاطین که میشود پر کاهت   تویی که پشت و پناه جهادیان خدایی سر جهاد تویی و خداست پشت و پناهت شعر استاد شهریار ...
13 مهر 1391

آشنایی...

آخرای تابستان پارسال بود که با نی نی وبلاگ آشنا شدم یه دخمل گل به اسم ریحانه صاحب وبلاگ ریحان جیگر برام از وبلاگش گفت و من شدم خواننده وبش.(ممنون ریحانه جون و ممنون مامان عزیز ریحانه که همیشه برام بهترین دوست بودی) بعد هم با نفس طلایی عزیزم دوست شدم و از دید یک روان شناس دنیا را قشنگتر دیدم روح شاعرانه عارفه عزیز صاحب وبلاگ همسفر تا بهشت هم باعث شد من پای ثابت خواننده های وبلاگش بشم و شاهده عزیز دوست عارفه جون که من هم برای سه قلوهاش دعا کردم و ... صداقت و صمیمت نرگس عزیز من را با خودش همراه کرد در وبلاگ دلنوشته ها مامان نفس عزیز با مثبت اندیشی فوق العاده اش من را خواننده دایمی روزی معجزه ای کرد و رادین در وبلاگ صحبت...
2 مهر 1391

رمضان عزیز

ماه رمضان داره میاد... ماه قران خواندنها ماه مهربانتر شدنها ماه زود سحری خوردن تا مسواک دیر نشه ماه زولبیا و بامیه ماه گرسنه شدن بعدازظهرا و سیر سیر بودن موقع افطار ماه سفره های افطاری باحال ماه نماز خواندن های بهتر ماه عادت داشتن به خوندن دعاهای هر روز ماه منظم و طبق برنامه شدن کارها ماه مزه دادن غذاها ماه ... ماه خدا ... دوستت دارم ماه خدا یاد دوران بچه گی و قربون صدقه رفتنهای مامان عزیزم برای سحری خوردن به خیر... ...
27 تير 1391

تولد

سلام بعد از یک تاخیر طولانی رسیدن ماه شعبان و ولادت های زیبایش مبارک و... همسر عزیزم و داداش خوبم تولدتون مبارک فعلا دسترسی به اینترنت ندارم و به همین خاطر دیر آپ کردم ...
4 تير 1391

امام مهربانم

مولاي غريبم غريب تنهاي سامرا سلام امام خوبيها و پاكيها سلام  از زماني كه سامرا را ديدم يك چيز ته دلم چنگ زد و ديگر خاموش نشد غربت... امام غريب و مظلومم سلام شما كه با اهل آسمان آشناتريد تا اهل زمين،دست اين غريب آسمانها را هم بگيريد ...
5 خرداد 1391

كهنه سرباز

بهشون كهنه سرباز ميگن...سربازهايي كه توي جنگ شركت كردند حتي اگر چند روز باشه،حتي اگر براي دفاع نرفته باشن و سربازان مهاجمي باشن كه به كشورهاي ضعيف حمله كردن (مثل ويتنام) همه جا احترام دارند و تحويلشون ميگيرن چون آنوقتي كه خيليها راحت تو خونه هاشون بودن اينها توي دل دشمن ميجنگيدند هر سال براشون مراسمي برگزار ميشه و با كلي احترام ازشون تجليل ميشه آخه آنها قهرمانهاي يك كشورند اين كهنه سربازها شايد خيلي كاري هم نكرده باشن و فقط به خاطر پول رفته باشن يا مجبور به رفتن بودن آنهايي هم كه برنگشتن قهرمان ملي اند... و چه باشكوه ازشون تقدير ميشه آخه ... اينها همه اش مربوط به ما نبود (آخه ما عادت نداريم از قهرمان هاي واقعي مان ت...
3 خرداد 1391

...

هميشه شعرهاي مرحوم قيصر امين پور را دوست داشتم اما نميدونم اين شعرش اين روزا چقدر به دلم ميشينه و با خودم زمزمه اش ميكنم حرف‌های ما هنوز ناتمام .... تا نگاه می‌کنی : وقت رفتن است باز هم همان حکایت همیشگی! پیش از آن‌که با خبر شوی لحظه‌ی عزیمت تو ناگزیر می‌ شود آی ..... ای دریغ و حسرت همیشگی ناگهان چقدر زود دیر می‌شود! ...
31 ارديبهشت 1391